بنام خدا
آقای شجریان! احترام شما نزد غرب به خاطر ضدیت با ایران است نه هنرتان
دانشجویان دانشگاه هنر طی نامهای خطاب به محمدرضا شجریان تاکید کرد:احترام شما در نزد مخالفان جمهوری اسلامی، نه به خاطر هنرتان، که به دلیل ضدیت با ایران است.
به گزارش فارس، جمعی از دانشجویان دانشگاه هنر نامهای را خطاب به محمدرضا شجریان نوشتند.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت جناب آقای محمدرضا شجریان پیشکسوت موسیقی ایران
باسلام و صلوات به روح ملکوتی حضرت روحالله و درود تحیت به روان پاک شهدای انقلاب اسلامی، فرزندان جاوید سرای امیدمان ایران و سلام و احترام به رهروان حقیقی و ثابت قدم این طریق منور به نور شهیدان، انشاءا... در صحت وسلامت باشید و رسیدنتان به خیر!
بعد از چند صباح دوری از وطن، در سایه اغماض و مماشات نظام جمهوری اسلامی به وطن بازگشتهاید تا در دامان باکرامت این میهن گرد غریب غربت را از تن بگیرید و بار دیگر لذت انس با مأوای خویش را تجربه کنید. اما اکنون این ملت مهربان که آغوش خود را برای «مرغ سحر» گشوده، از آن که در آن ایام سفر از سر ناشکیبایی، چنگ بر صورتش کشیده و دلش را به درد آورده، زخمی و دلچرکین است.
جناب استاد!
صحنههای تلخ سال 88 البته دل هر انسانی-خاصه دل نازک اهل هنر-را به درد میآورد و او را به ابزار انزجار و برائت بر میانگیزد. این فتنه پیچیده و سخت چه بسیار کارکشتههای نان و نمکخورده انقلاب را که آشفته نکرد و چه بسیار از آنها که از قطار انقلاب پیاده نشدند، و در این وانفسا از شما که تبحری در عالم سیاست ندارید و همه چیز را از دریچه موسیقی میبینید، چه انتظار؟، اما آیا دست دادن با دشمنان تابلودار میهن تنها راه گشودن عقده دل بود؟
شما در این چند صباح دوری از وطن، با ژست هنرمندان گریزان از سیاست، بهترین حربههای سیاسی را برای بدخواهان ملتتان تهیه کردید و در هرجا با بیگانهپرستانی - که تنها نشان مانده از ایرانی بودنشان سخن گفتن به زبان فارسی است - نشست و برخواست کردید؛ از شما فیلمهای مستند و گزارشهای مختلف ساختند و به این وسیله بیاختیار به پتکی برای کوبیده شدن بر فرق این امت مظلوم مبدل شده است.
ما وجود شما را از مفاسد اخلاقی مبرا میدانیم و هیچگاه شما را در شمار عملههای فرهنگی آن رژیم منحوس نپنداشتیم، اما هر جا که باید و نباید، نشستید و دست رفاقت بر گردن پتیارههای بیآبرو و فاسد انداختید و به دامن پاکیزه و روح پرهیزگار مردمتان دهنکجی کردید. با رضایت در کنار مزدوران فرهنگی شاه ملعون ایستادید و عکس یادگاری گرفتید. با کسانی همکاسه شدید که با تمام سابقه فسق و فسادشان در دوران تلخ و سیاه پهلوی، تا سالها در سایه اغماض و نجابت نظام جمهوری اسلامی بیدغدغه زندگی کردند، اما همین که فرصت خروج از کشور دست داد، بر تمامی انقلاب ما خروج کردند و با تأسیس شبکههای تلویزیونی و تولید آثار مبتذل و فسادانگیز بار دیگر به شغل اصلیشان، فعلهگی دشمنان ملت بازگشتند. لعنت خدا بر دل سیاه و چشم سفیدشان!
و خدا میداند که احترام شما در نزد آنها نه به خاطر هنرتان، که به دلیل ضدیت با ایران است و اگر فردا از شما کلامی در تمجید از جمهوری اسلامی بیرون بیاید، همانها در سنگسار شما و لجنپراکنی علیه شما لحظهای تردید نخواهند کرد. این حقیقتی است که بارها به تجربه آزموده شده.
جناب آقای شجریان!
موسیقی هنر شریف و ارجمندی است و در فرهنگ گذشته ما جایگاه اعتبار داشته است، اما آیا میتواند معیار سنجش حق و باطل قرار گیرد؟ آیا رواست که خوبی و بدی این حکومت را با نوع برخورد آن با حرفه جناب عالی بسنجیم؟... در آن سوی آب اظهار داشتهاید: «...اینها هرگز با هنر کنار نمیآیند، هرگز و هرگز!!! همچنان که در طول 1400 سال با هنر کنار نیامدند، باز هم نخواهند آمد». آیا در نظر شما تنها موسیقی است که هنر محسوب میشود؟! پس معماری و نقاشی و خوشنویسی و بسیاری هنرهای دیگر که طلاییترین دوره خود را در عصر حاکمیت فرهنگ اسلامی گذرانده و در سایه اندیشه دینی به کمال رسیدهاند چه هستند؟ شما حتی در باب شخصیت نورانی و الهی امام خمینی - که به حق روح امت ایران بود - از دریچه تنگ حرفه خود برخورد کرده و وی را با نوع نظراتش درباره موسیقی اندازه گرفتهاید! چه خواهد شد اگر همه موسیقی را معیار سنجش عدالت قرار دهند؟!! آیا این رفتار کودکانه مصداق تعصب و جمود فکری نیست؟
گیریم مدیران دولتی نظام اسلامی به دلایل متعددی که خود میدانید، در این سی و چند سال با سیاست یک بام و دو هوا درباره موسیقی عمل کردهاند، آیا این نتیجه میدهد که چشمتان را بر روی هدایت مدبرانه، آثار سازنده و پیشرفتهای دیگر این نظام ببندید و عَلَم دشمنی با آن را برافرازید؟
البته شما نزد مردم محبوبیت داشتهاید، و مردم به موسیقی علاقه دارند و هنردوستند، اما مسلماً موسیقیپرست نیستند. این مردم خداجو و عدالتخواهند، از این رو چه شما و چه نظام جمهوری اسلامی را بر این اساس اندازه میگیرند و البته گفتن ندارد که اقبال وی به کدام سو بوده است.
جناب آقای شجریان!
اکنون بیش از هفتاد سال از عمر شریف شما میگذرد و در این سن و سال ما انتظار بازگشت به دامن انقلاب – آنچنان که در روزهای آغازین آن بودهاید – را نداریم. اما شما را نصیحت میکنیم که اگر نمیتوانید با اعتقادات این مردم و آنچه مورد خواست آنان است همراه شوید، لااقل احترام نگه دارید و به جرم مشکلات و نقایصی در گوشه و کنار کشور دیده میشود، حرمت آرمانهای مقدس ما را نشکنید و در حق مردمتان «بیداد» نکنید. ما هنوز مشکلات و مسائل عدیدهای در عرصههای فرهنگی و اقتصادی و... داریم، لکن طلیعه وعدههای خمینی بزرگ و آرزوهای امت مسلمان از افق پیشرفتهای علمی و توفیقات جهانی ما - بسیار زودتر از آنچه گمان میکردیم - ظاهر شده است؛ آیا نمیبینید؟ آیا در چشم شما مملکت زمانی گلستان میشود که مشکلات موسیقی حل شود؟!
و در آخر به یاد داشته باشید که شهرت و محبوبیت و حتی همین احترامی که در این نامه نسبت به شما وجود دارد، اعتباری است و همان قدر که دیرپاست، ناپایدار و فانی هم هست. مردم قدرناشناس نیستند، این شمایید که باید قدر و قیمت خود را بشناسید و قوه حنجرهتان را در راه حرکت تاریخی امت به کار بگیرید. ما در مکتبی غیر از کلاس درس دانشگاه آموختهایم که هنر به صدای خوش و لحن زیبا نیست، بلکه به «ترسیمِ روشن عدالت و شرافت و انصاف» و البته تمیز حق از باطل است. ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا...!
تو فارغی و عشقت بازیچه مینماید/ تا خرمنت نسوزد احوال ما ندانی